درهم
درهم
یه دزفولی
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:طنز,طنز اجتماعی,طنزخانواده,طنزپسر,دختر, توسط علیرضاSRR |

 آقا داماد چه کاره‌ن؟

ـ بيلبورد‌هاي منحرف رو جر مي‌دن.

ـ آقا داماد چه کاره‌ن؟

ـ توي کارگاه ميخ صاف مي‌کنن که ذوب بشه، بشه ماهواره‌ي های جدید.

ـ آقا داماد چه کاره‌ن؟

ـ منتظرن برف بياد که پارو کنن. تا سر عقد ايشالا مي‌آد پدرسسسسگ.

ـ آقا داماد چه کاره‌ن؟

ـ دوره‌هاي تضميني عرفان برگزار مي‌کنند؛ نمايندگي انحصاري دارن از اشو.

ـ آقا داماد چه کاره‌ن؟

ـ هر کاري شما امر کنين.

ـ آقا داماد چه کاره‌ن؟

ـ قراره بعد از غلامي‌تون بيان بشن معاون‌تون توي وزارت.

ـ آقا داماد چه کاره‌ن؟

ـ سوژه گير مي‌آرن براي خبر ويژه‌ي کيهان. اضافه‌کاري هم دارن با بيمه.

ـ آقا داماد چه کاره‌ن؟

ـ بي‌ناموسي‌هاي لوگوي روزنامه‌ها رو کشف و افشا مي‌کنن.

ـ آقا داماد چه کاره‌ن؟

ـ توي فيلم‌هاي مسعود کيميايي کتک مي‌خورن؛ فقط هم از نقش اول.

ـ آقا داماد چه کاره‌ن؟

ـ بلندگوي مسعود ده‌نمکي رو پشت صحنه‌ي اخراجي‌هاي 2 نگه مي‌داشتن؛ منتظرن 3 شروع بشه.

ـ آقا داماد چه کاره ن؟

ـ توي تئاتر حسين پاکدل از پشت صحنه صداي جغد درميارن.

ـ آقا داماد چه کاره‌ن؟

ـ قفل‌هاي مردم رو باز مي‌کنن.

ـ آقا داماد چه کاره‌ن؟

ـ توي داروخونه رژ گونه تست مي‌کنن.

ـ آقا دوماد چه کاره‌ن؟

ـ صبح‌ها بي‌کارن. عصرها براي اضافه‌کاري مي‌رن شرخري.

ـ آقا داماد چه کاره‌ن؟

ـ هنرمند ذخيره‌ن براي رياست فرهنگستان‌هاي بي‌صاحاب.

شغل شريف آقا دوماد چيه؟

تو يه شرکت خارجي به اسم گودر آيتم شير مي کنند
.
.
.
قند تو… خانواده عروس نبات ميشه.

 


نظرات شما عزیزان:

mahya
ساعت9:57---29 اسفند 1390
سلام دوستان.به وبلاگ منم سر بزنید.مرسی از همتون

سوگند
ساعت22:28---7 دی 1390
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض

صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض

یک طرف خاطره ها!

یک طرف پنجره ها!

در همه آوازها! حرف آخر زیباست!

آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست

چرا دیگه سر نمیزنی؟


pishi
ساعت1:35---5 آذر 1390

سلام خوبی وبت خیلی عالی راستی وقت داشتی به منم بزن لینک شدی دوست خوبم




سوگند
ساعت17:18---1 آذر 1390
سکانس ِ آخر وجودم
بد جور بوی زندگی می دهد
.
.
.
می خواهم بخوابم
صعود نزدیک است
حصاری نیست
دیواری نیست
...
می خواهم
بخوابم
.
.
.
اگرچه
...
ماه با چراغ های خاموش کاری ندارد

سلام.از طنزات خیلی خوشم میاد.منم آپیدم بیامنتظرم


مریـم
ساعت23:08---25 آبان 1390

يك شب خوب تو آسمـون،يك ستـاره چشمـك زنون،خنديد و گفت كنـارتم تا آخرش تـاپـاي جون،ستاره قشنگي بود،آروم و ناز و مهربون،ستاره شد عشـق منو منم شدم عـاشـق اون،اما زياد طول نكشيد،عشق من و ستاره جون،ماه اومد و ستاره رو دزديد و برد نامهربون،ستاره رفت،با رفتنش منم شدم بي هم زبون،حالا شبـا به ياد اون چشم ميدوزم به آسمـون،پس كي ميياي ستـاره جـون...؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: